خرد کردن خرد کردن در CT

جست‌وجوی خرد کردن واژه‌یاب

۱. ریزریز کردن، شکستن، له کردن ۲. درهمشکستن، نابود کردن ۳. تبدیل کردن خرد کردن لغت‌نامه دهخدا خرد کردن . [ خ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بقسمتهای ریزه ریزه شکستن . به اجزاء کوچک شکستن . شکستن بقطعات خرد. بقطعات کوچک بریدن . (یادداشت بخط مؤلف ). تَصغیر. (دهار). اِصغار. (تاج المصادر بیهقی ) : بامها را فرسب خرد کنی از گرانیت گر شوی بر بام .

خرد کردن - Wiktionary, the free dictionary

2021年9月8日 خرد کرده ‎. (xord kardé) singular. plural. 1 st person. 2 nd person. 3 rd person. 1 st person. 2 nd person.

خرد کردن in English - Persian-English Dictionary Glosbe

Check 'خرد کردن' translations into English. Look through examples of خرد کردن translation in sentences, listen to pronunciation and learn grammar.

خورد کردن - معنی در دیکشنری آبادیس

خورد کردن. [ خوَرْدْ / خُرْدْ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) ریزه ریزه کردن. ( ناظم الاطباء ). خرد کردن. - خورد کردن خرمن ؛ درهم کوفتن ساقه و سنبله و جدا کردن کاه از دانه.

خرد in English - Persian-English Dictionary Glosbe

That's your choice to go and get smashed to bits if you want to. آوای گنگ پاها در گرد و غبار و صدای خرد شدن کلوخها در زیر کفشها. The quiet thudding of the men's feet in the dust, the squeak of

ترجمه "خرد کردن" به انگلیسی - Glosbe

چگونه "خرد کردن" را به انگلیسی ترجمه می کنید؟ : break, mince, break to pieces. جملات نمونه

خرد - معنی در دیکشنری آبادیس

" خُرد " از ریشه ak ترکی به دست آمده که در این مورد با درون مایه معنایی جدا کردن که می توان به شکل " آی" آن را در ترکی در ریشه فعل آیماق جدا شدن و آیئرماق جدا کردن اشاره کرد ونیز با معنی باز کردن که می توان به شکل " آچ" در فعل ...

خرد شدن - معنی در دیکشنری آبادیس

خرد شدن، بخشیدن، امرزیدن، معاف کردن، پول رسانیدن، وجه فرستادن. narrow (فعل) خرد شدن، خرد کردن، خرد ساختن، محدود کردن، باریک شدن، باریک کردن. flag (فعل) خرد شدن، سنگ فرش کردن، پرچم دار کردن، پرچم زدن ...

معنی خرد کردن فرهنگ فارسی معین

معنی واژهٔ خرد کردن در فرهنگ فارسی معین به فارسی، انگلیسی و عربی از ... در تاریخ ۲۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین می‌گردد.